Saturday 26 February 2011

بسیجی «ناموس»پرست، فائزه هاشمی و جمهوری «الوات» اسلامی..فیلم فو حش دادن بسیجیها به فا ئزه


براستی آن بچه حزب اللهی؛ آن لباس شخصی، بسیجی یا …  که جلوی فائزه را گرفته و به او و پدرش فحاشی می کند، آتش کدام کینه را فرو می نشاند؟ آنطور که از فیلم دو دقیقه و چند ثانیه ای بر می آید، او از چیز خاصی «دفاع» نمیکند. نه خامنه ای، نه احمدی نژاد نه اسلام نه … از هیچکدام از اینها حرفی به میان نیامد. او «حمله» می کند. خوب که به حرفهایش گوش کنید، صدای شکستن بغضی را می شنوید: «مگر بچه حزب اللهی ها مرده اند که…» راز این «حمله» زبونانه و گریه آلود چیست؟ …
مرده باشند که چه؟ فائزه پایش به شاه‌عبدلعظیم باز شود؟ نه، بسیجی اگرچه مرد سالار است و قلمرویش را «ناموس» میپندارد، اما این چیزی نیست که به خاطرش خود را رو در روی فائزه -که «زن»، و پابوس بارگاه عبدالعظیم است – قرار دهد. پس قضیه چیست؟ چرا چارپایه گذاشتن فائزه در جلوی صدا و سیما و سخنرانی او، «ناموس» این جوان حزب اللهی را اینقدر به درد آورده؟ هیزم آتش این «نفرت» از کجا می آید؟
میدانیم که بسیجی نمایشنامه ما قطعا به موهوماتی چون اسلام انقلابی، خامنه ای، ارزشهای انقلاب و امام زمان و … باور دارد، یا دستکم ارادت می ورزد. اما چرا در این «حمله» به فرزند هاشمی، نامی از اینها نمی شنویم؟ آیا این اعتقادات باید مخفی می شدند تا از همنشینی با لغاتی چون «فاحشه» و «بوزینه» یا حتی «هاشمی»! محروم بمانند؟ نه، فراموش نکنید که بسیجی داستان ما، روزهایی مثل 25 بهمن و 10 اسفند که موتورش را روشن می کند و به سمت میدان انقلاب گاز می دهد، «حیدر» را در کنار فحشهایی می نشاند که مو بر تن دختر شهری سیخ میکند. پس قضیه از کجا آب میخورد؟
این پرسشها می تواند تا بینهایت ادامه پیدا کند، اما آنچه که ما را به پاسخ «روشنگر» می رساند، دور از همین پرسشها نیست.
بچه حزب اللهی تصویر شده، دست به «حمله» می زند، اما به خوبی می داند که  خامنه ای، «ارزشهای انقلاب و شهدا» و دیگر موهوماتی که در دل دارد، نمی توانند او را در این «حمله» یاری دهد. پروژه ستردن جمهوری اسلامی از همه اینها –یعنی کاری که موسوی با هوشمندی کرد و میکند- مشروعیت جمهوری اسلامی که پیشتر از این توهمات خودساخته اخذ میشد، را بر باد داده و او را برای حمله به مخالفین و منتقدینش بی سلاح کرده است. بله، هنر موسوی این بود که این تیغ های برنده را از دست زنگیان مست گرفت؛ تا به قول سعید حجاریان، دستشان روی ماشه بلرزد. فریاد فحاشی های آن بسیجی نیز در گلویش شکست.
با این حساب، برای دست زدن به «حمله»، برای «سرکوب» مخالفین، برای خفه کردن صدای منتقدین، چاره ای نمی ماند جز همان شیوه لات بازی: جمهوری اسلامی ابتدا، «جاهل جوانمردی»  بود که اگرچه قمه در مشت پنهان داشته بود،  تسبیح دست می گرفت و جلوی نامحرم چشم را درویش می کرد، اما امروز گزیری ندارد که تسبیح را به صورت دیگری بکوبد و قمه را عریان نگه دارد: یک «لات»، به تمام معنا.
بله، جمهوری الوات اسلامی، زنجیر پاره کرده است. حرم عبدالعظیم که روزی حرمتی می داشت و در جوارش کسی جرات تعرض به نوامیس را نداشت، امروز جولانگاه اراذل و اوباشی شده که نه برای «دفاع» از حرمش، که به منظور «حمله» به مخالفین حکومت «لاتها» و «اوباش» آنجا را منزلگاه خود ساخته اند. در این میان نه «حرم»، نه «امام» نه «شهدا» و نه هیچ چیز سابقا مقدسی سوخت این حمله را فراهم نمی آورد. تنها تعرض به «بوق‌خانه» مبارکه –یعنی همان صدا و سیما- است که اینگونه شعله رو به خاموشی خشم مقدس را –برای مدتی کوتاه- پر فروغ تر میکند.
اما حکایت آن بغض «هنوز» نشکسته. تمام موهومات و خرافاتی که لاتهای بسیجی با توهم زنده ماندن آن به مخالفین «حمله» می کنند، همه آن خرافاتی که به واقع مرده اند، ولی جمهوری اسلامی را سرپا نگه داشته اند، تنها با چیز باسمه ای و مصنوعی چون «تلویزیون» زنده نگه داشته میشوند، وگرنه گفتمانی که در میان مردم جریان دارد، نشانی از «امام»، «شهدا» و … ندارد. از این رو، ناموس بسیجی چیزی نمیتواند باشد جز همان «بوقخانه» تلویزیون. گناه فائزه نیز همین بود که جلوی صدا و سیما، سخنرانی کرده، یعنی نغاره زدن زیر سبیل شاه، یعنی تعرض به ناموس بوق‍‍‌خانه مبارکه! همان صدا و سیمایی که هنوز، 22 سال گذشته از مرگ خمینی، 23 سال بعد از جنگ و … هنوز رسم و رسوم آن دوران را تبلیغ می کنند. بسیجی بدون اینها هیچ است، همانطور که لات بدون «ناموس» اش هیچ نیست.
روزگار لاتبازی تمام شده است، همانطور که دوره «ناموس» پرسی دیرگاهی است که به سر آمده. اما چه هنگام می توان امیدوار بود که این جوجه لاتها، این وارثان خون فاطی؛خواهر قیصر و فرمان، این را بفهمند؟ چه زمانی موهومات دست از سر الوات و اوباش بر خواهند داشت؟

Tuesday 22 February 2011

چرا اقتدارگرایان از زهرا رهنورد خشمگین اند



کمتر کسی از هوادارن جنبش سبز این روزها می تواند حصرخانگی رهبران جنبش سبز را از یاد ببرد و از ظلمی که بر آنها می رود، غمگین نشود . در این روزها اما جای خالی زهرا رهنورد، نویسنده و استاد دانشگاه و همسرمیرحسین موسوی بیش از هر وقت دیگری به چشم می آید.

او که در یک سال و نیم گذشته همواره نقش بسیار فعالی را در جنبش سبز ایفا کرده است .او در این مدت به جز فعالیتهای آزادی خواهانه اش، هیچگاه خانواده زندانیان سیاسی و شهدای جنبش سبز را تنها نگذاشت و با حضور در جمع آنان و یا سر زدن و دلجویی مدام از آنان رابطه ای عمیق و عاطفی با آنها برقرار کرد ، تا جایی که آنها و بسیاری از دوستداران جنبش سبز جای خالی او را با تمام وجود احساس می کنند .

اما رهنورد همواره به خاطر فعالیتهای بی باکانه اش مورد خشم اقتدارگرایان قرار گرفته است و این اولین بار نیست که این گونه ناجوانمردانه با او رفتار می شود و به همراه همسرش در حالی که بیمار است در خانه اش حبس می شود .او بارها و بارها توسط اقتدارگرایان به باد تهمت و افترا گرفته شده است . آنها در این سالها از هیچ تهمتی درباره این قران پژوه و هنرمند خودداری نکرده اند و همیشه او را با سخنان گزنده و تهمت های ناروا مورد خطاب قرار داده اند. آنان در این سالها اجازه چاپ کتابهایش را نداده و در طول مبارزات جنبش سبز بارها و بارها مزاحمش شده اند . یک بار با گاز فلفل و اشک آور به او حمله ور شده اند و بار دیگر با ضربات باتوم . عاقبت نیز نگذاشتند، دانشجویانی که مشتاقانه برای شرکت در کلاسهای درس او حاضر می شدند از درس او بهره ببرند و به بهانه های واهی از حضور او در دانشگاه خودداری کردند. امروز نیز او را در خانه خودش زندانی کرده اند، بدون اینکه بتواند با خانواده و بستگانش دیدار یا تماسی داشته باشد . اما چرا این زن هنرمند و استاد دانشگاه همواره این گونه خشم اقتدارگریان را برانگیخته است ؟

حضور پررنگ یک زن در کمپین انتخاباتی برای نخستین بار

در روزهای آغاز تبلیغات انتخاباتی ریاست جمهوری سال گذشته ، کمتر کسی می تواند حضور فعال و موثر زهرا رهنورد را از یاد ببرد .همچنین تصویر معروف از او و همسرش در آن روزها هنوز در یاد و خاطره خیلی ها مانده است . تصویری از یک نامزد ریاست جمهوری دست در دست همسرش .در آن تصویر به یاد ماندنی میر حسین موسوی و همسرش زهرا رهنورد دست در دست هم و با یکدیگر گام بر می داشتند.این عکس برای بسیاری از جوانان این کشور امید بخش بود.اینکه بالاخره سیاستمداری در ایران پیدا شده که نه تنها همسرش در پستوی خانه پنهان نشده که با شخصیتی مستقل و کلامی محکم در کنارش حضور دارد.

رهنورد با آن روسری گلدار ، لباس رنگی و کیف سنتی ای که روی دوشش می گذارد برای خیلی ها نمادی بود از تغییر .دیدن زنی توانمند که روان حرف می زند،خوب انتقاد می کند و محکم از مواضعش دفاع می کند و در کنار همسرش فعایت های سیاسی اش را دنبال می کند. اما گویا دیدن این صحنه ها را خیلی ها تاب نیاوردند و خیلی زود و از همان روزهای نخست با حسادت به آن حمله ور شدند .
اولین کسی که حضور متفاوت رهنورد را تاب نیاورد ،محمود احمدی نژاد ، رییس فعلی دولت است، او قبل از اینکه توسط حکومت به ریاست جمهوری انتخاب شود، در مناظره با موسوی سعی کرد، تحصیلات رهنورد را زیر سوال ببرد و با نشان دادن تصویر رهنورد به موسوی ، این گونه به مبازه با حریف انتخاباتی اش برود و او را از میدان به در کند . اما همین برخورد از همان روزها موجب محبوب تر شدن این زن مستقل و فعال شد . در روزهای آینده احمدی نژاد سعی کرد که با تقلید از همراهی همیشگی و بی شایبه موسوی و رهنورد ،همسر خود را در فعالیتهای اجتماعی وارد کند تلاشی که همچنان مذ بوحانه ادامه دارد .

اما حمله و توهین به رهنورد به همین جا خاتمه نیافت، او همچنان و در روزهای بعد و در کوران مبارزات جنبش سبز مورد این ناملایمات قرارگرفت ،هر چند هرگز به خاطر آنها خم به ابرو نیاورد. وی اکنون نیز در کنار همسرش حبس خانگی را تحمل می کند .

اما اقتدارگرایان دولتی حتی به این همراهی همیشگی هم بارها حمله کرده و شایعه جدایی این زوج را منتشر کردند، تا جایی که خبرگزاری رسمی دولت –ایرنا- تا جایی پیش رفت که دست به انتشار شایعه ای درباره زندگی شخصی مهندس میر حسین موسوی و دکتر زهرا رهنورد زد، که اوج نزول یک دولت و خبرگزاری رسمی اش را نمایش می داد.آنها گفتند که این زوج از یکدیگر جدا شده اند .
شایعه های مربوط به اختلافات خانوادگی مهندس موسوی در حالی منتشر می شد ،که رد سالهای اخیر بویژه در اوج فعالیت های انتخاباتی کاندیداهای ریاست جمهوری دهم حمایت و همسویی سیاسی و فرهنگی مهندس موسوی و دکتر رهنورد مورد توجه اقشار مختلف جامعه بویژه زنان و جوانان قرار گرفته بود . بسیاری از چهره های شناخته شده و نام آشنا نیز از سالهای دور تاکنون از آنها به عنوان یک زوج نمونهٴ مسلمان انقلابی یاد کرده اند که به عنوان یک مدل موفق از زندگی عاشقانه و مکتبی مطرح بوده و خواهد بود.

زهرا شجاعی ، فعال امور زنان چندی پس از شیوع این شایعه ها و تهمت زنی ها علیه رهنورد به رسانه ها گفت:« در مناظره های قبل از انتخابات هم، ابزاری که طرف مقابل علیه آقای موسوی استفاده کرد زهرا رهنورد بود که هر چند نتیجه ای از آن نگرفت ؛ اما نهایت ضعف و درماندگی طرف مقابل را نشان داد. علت این اعمال عدم پایبندی به اخلاق سیاسی به عنوان یکی از ارکان مهم دین اسلام است.»
او همچنین درباره شخصیت رهنورد گفته است :« آشنایی من با زهرا رهنورد از زمان دانشجویی و قبل از انقلاب است.آن زمانی که او به عنوان یک زن روشنفکر مسلمان مطرح بوده است.او یکی از زنان پیشکسوت در حوزه سیاست است که توانسته سیاست را با اخلاق و هنر و پژوهش قرآنی در آمیزد.»

به باور شجاعی استقلال نظر زهرا رهنورد و پایبندی ایشان به اصول اخلاقی و دینی با تحصیلات و مدیریت موفق در دانشگاه الزهرا همراه و همگی موجب شده که بسیاری نتوانند این شخصیت را تحمل کنند.

حمله های ناجوانمردانه رسانه ای و حضور مستقل رهنورد

حمله های ناجوانمردانه رسانه ای به رهنورد تا همین روزها هم ادامه دارد ، حمله هایی که نمی تواند حضورمستقل یک زن را در عرصه عمومی تحمل کند . حمله هایی که این زن را به منافق و بیگانه و حتی فراماسونها نسبت می دهد .
حملات جامعه ای مرد سالار که حتی با ورود به حوزه خصوصی زندگی این زن حرمت حریم خصوصی او را نیز پاس نمی داشت و حتی این عرصه را نیز از تهاجم های سیاسی مصون نمی ساخت .

الهه کولایی که سال ها از نزدیک موسوی و رهنورد را می شناسد پیش از این در گفتگویی اعلام کرده بود:« با توجه به شناختی که از این زوج و رابطه خوبشان دارم و از اغاز انقلاب اسلامی با آنها مرتبط شده و این امکان را یافته ام در ارتباط بسیار نزدیک با این خانواده قرار بگیرم ، فکر می کنم تخریب ها علیه آنها به خوبی نشان می دهد که اگر زنانی بخواهند حق بگویند و از حق دفاع کنند و بر آرمان های ارزشمنداسلامی و انسانی خود پافشاری کنند پرداخت این چنین هزینه هایی برایشان چندان دور از ذهن نیست.»

نگاه مردسالارانه حاکم بر جامعه و ذهن اقتدارگرایان حکومتی هیچ گاه نتوانسته حضور زنان مستقل و موفقی مانند رهنورد را تحمل کند و آنهایی که علیه زهرا رهنورد خبرسازی کرده اند ؛ کسانی هستند که نمی توانند وجود زنی با شخصیتی چند بعدی در جامعه را تحمل کنند.

اما آیا انتشار اخبار کذب و دروغ پردازی ها علیه زهرا رهنورد هرگز توانست موجب کاهش منزلت او و یا تخریب میر حسین موسوی شود؟
رهنورد در این دوره با نشان دادن ، یک شخصیت مستقل سیاسی و اجتماعی و فرهنگی هرگز نگذاشت جاعلان اخبار به هدفشان برسند او تا آخرین لحظات مبارزه در جنبش سبز، با فعالیتهای مستقل اش در کنار همسرش باقی ماند و تنها موجب افزایش محبوبیت خود و موسوی شد . او اکنون نیز در روزهای سخت حبس و حصر خانگی در کنار همسرش به مبارزه ادامه می دهد و آن گونه که بارها خود اعلام کرده است، در راه آزادی و دمکراسی حاضر به پرداخت هر گونه هزینه ای حتی چوبه دار خواهد بود این بانوی سبز کشورمان را از یاد نبریم .

امیرحسین ثابتی، دانشجوی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران از اعضای سرکوبگران در اول اسفند



امیرحسین ثابتی، دانشجوی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران و رییس بسیج دانشجویی این دانشکده در روز تظاهرات روز اول اسفند در صف اول نیروهای لباس شخصی مشغول سرکوب معترضین بوده است.

، ثابتی روز یکشنبه اول اسفند ماه در صف اول نیروهای لباس شخصی مستقر درضلع شمال شرقی میدان انقلاب، دیده شده است. این نیروی شبه نظامی در حالی در دانشگاه به تحصیل مشغول است، که در دو سال اخیر بسیاری از دانشجویان فعال اصلاح طلب، برابری خواه و یا دانشجویان سبز از تحصیل محروم شده اند.

وی در ۱۶ آذر سال گذشته نیز یکی از اصلی ترین نیروهای حاضر در دانشگاه برای سرکوب دانشجویان بوده است. این فرد در روز ۱۶ آذر با کارت بسیج خود ده ها نیروی شبه نظامی مسلح به سلاح های سرد را وارد دانشگاه کرد.

امیرحسین ثابتی، همکاری نزدیکی با سایت تندروی "رجا نیوز" دارد.

Wednesday 16 February 2011

برادر صانع ژاله به صدای آمریکا گفت برادرش بسیجی نبوده است.


طی گفتگوی تلفنی که علی جوانمردی با برادر شهید صانع ژاله داشت ,برادر صانع ژاله گفت که برادرش هرگز بسیجی نبوده و کارتی که نشان میدهد صانع ژاله عضو بسیج بود روز 26 بهمن 89 درست شده یعنی یک روز پس از شهادت برادرش . وی به صدای آمریکا گفت که صبح روز 26 بهمن پسر خاله اش به خانه آنها می آید و درخواست عکس شهید صانع ژاله را میکند و خانواده اش که هنوز از شهادت صانع خبر نداشته اند به رسم فامیلی عکس را به وی میدهند و عصر همان روز عکس شهید صانع ژاله بر روی کارت بسیج در سایتهای وابسطه به رژیم منتشر میشود

محمد مختاري ۲۲ ساله، دومين شهيد ٢۵ بهمن



جرس: درحاليكه رسانه هاي حكومتي همچنان در مورد جانباختگان حوادث ٢۵ بهمن به خبرسازي و قلب واقعيت مي پردازند، هويت و جزئيات شهادت دومين شهيد آن وقايع نيز منتشر شد.


به گزارش ارگان خبري فعالان حقوق بشر در ايران، محمد مختاري، يكي از مجروحين اعتراضات مردمي روز ۲۵ بهمن ماه در تهران است كه گفته مي شود بر اثر شدت جراحات وارده ظهر امروز سه شنبه، در بيمارستان فوت كرده است.
بر اساس گزارش اين ارگان، محمد مختاري، فرزند اسماعيل و ۲۲ ساله، بر اثر شليك مستقيم گلوله نيروهاي امنيتي از سوي ناحيه "كتف" مضروب شده بود.


وي در خيابان رودكي(پنجاه متر مانده به خيابان توحيد) و به ضرب گلولهٔ مستقيم ماموران موتور سوار نيروي انتظامي و به وسيلهٔ كلت كمري مجروح شد و حاضران در صحنه شدت جراحات وي را در حد مرگ نمي دانستند چرا كه وي تا مدتي با پاي خودش نيز حركت مي نموده است.


به نظر مي رسد وي به علت عدم رسيدگي به موقع پزشكي جان باخته باشد چرا كه براثر شليك گلوله به كتفش خون زيادي از بدن وي خارج شده بود تاجايي كه شاهدان عيني تمامي لباس هاي وي را غرق در خون توصيف نموده اند.


خبرگزاري امنيتي فارس و رسانه هاي همسو در اين زمينه مدعي شده اند "عوامل فتنه‌گر و گروهك مزدور و تروريستي منافقين (سازمان مجاهدين خلق) روز گذشته تني چند از هموطنانمان را با تير مستقيم مورد هدف قرار دادند كه ۲ تن از اين هموطنانمان به شهادت رسيده و باقي به شدت زخمي شدند."


روز دوشنبه ٢۵ بهمن ماه، منابع حقوق بشري از وقوع يك درگيري در حوالي خيابان رودكي- توحيد و كشته شدن يك تن و مجروحيت سه نفر خبر داده بود؛ كه مشخص گرديد محمد مختاري، يكي از مجروح شدگان اين حادثه است كه در بيمارستان فوت كرده است.